عاشقی درد است ودرمان نیزهم....................مشکل است این عشق وآسان نیز هم
جان فدا باید به این دلدادگی ....................دل که دادی میرود جان نیز هم
...........................................................................................
شبِ قدر،شبِ وصل است..........................شبِ رسیدن و یافتن
شبِ بیدارماندن وگریستن..........................شبِ دیدن و شناختن
شبِ وصل اسٍت و،طی شد نامه هجر
سلامٌ هِیِ؛ حتی مطلع الفجرُ
شبِ قدر،شب ِقدر شناسی ست:
قدر خویشتنِِِِِِ، قدرِخدا، قدرِقران، قدرِبیداری وبه راه افتادن ورسیدن:
وهمه ی این ها،برخواسته وروییده از یک کلمه ی ((احیا))که یعنی:زنده شدن و زنده کردن
وزنده داری وبیداری واحیا گری.....
شب قدر را،در شب های زمین و زمان،پنهان داشته اند:تا که روحِِِ ادمی،هرشبی را بیازماید،
بچشد وبه ذوق واشتیاقی پردامنه وهمه جانبه فرا رسد.
قدر هر شب را،بداند:واز نهانخانه تقدیر سر بر در اورد،قدرخدایش رابشناسد،وهیچ لحظه وهیچ جایی را--خالی از او--ننگرد....
وقتی حقیقت حیات باشد،وقتی بیداری باشد،وقتی چشم باز باشد،وقتی((قدر))شناسی باشد،
یک شب آدم--آری،همان یک شب تنها--ارزشی پیدا میکند،فراتر از هزار ماه:
لیلة القدر خیرٌ من الف شهر
یک شب بالاتر وبهتر از هزار ماه
شبِ نهانگاه،شبِ قرارگاه،شبِ قدرشناسی،شب قدر....
((التماس دعا))